مشق زندگی

در این وبلاگ سعی دارم تجارب ،حالات وبرداشت های خود را از مفاهیم زندگی این دنیا به اشتراک بگذارم

مشق زندگی

در این وبلاگ سعی دارم تجارب ،حالات وبرداشت های خود را از مفاهیم زندگی این دنیا به اشتراک بگذارم

۲ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

فرصت هایی که زود از دست رفتند

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۱۹ ب.ظ

 

بهتربن دانشگاههای دنیا درخواست  او برای اپلای را پذیرفته بودند ،آن هم پس از مصاحبه های فراوان ،تهیه SOPوفرمهای مختلف ،هزینه های بالا و خیلی مراحل دیگر.

دوستانش از او به عنوان نمادی از آینده دارترین ها نام می بردند ،خیلی زحمت کشیده بود ،همه چیز را در دستش می دید.

"این دانشگاه درسته که خوبه ولی خوب زیاد آکادمیه، این دانشگاه در منطقه ای واقع شده که همیشه هواش متعادله ،نه این دانشگاه نزدیک سیلیکون ولیه به صنعت و تکنولوژی نزدیکتره ولی خوب خیلی هم منطقه یه گرونیه."

نیازهای دیگرش امروز بیشتر جلوه کرده بود،

"امروز با این ویزای سینگل چه کار کنم انگار وارد زندان بزرگی می شوم.با این شرایط و تعداد دختران کم ایرانی که به این کشور برای ادامه تحصیل می آیند،من چه شانسی برای ازدواج خواهم داشت،وای من باید تا سن سی،چهل سالگی مجرد بمانم ،بعدش هم با کی بتونم ازدواج کنم ،حتما با یک زن ساخورده.!

قوانین جدیدی دارند وضع می کنند که من هیچگاه نمی توانم اقامت بگیرم و باید در صفی قرار بگیرم که شاید ده سال یا بیشتر در نوبت گرین کارت بمانم ،عجب اشتباهی دارم می کنم ،من دارم چی کار می کنم؟...."

پدر و مادرش سعی می کردند به او امیدواری بدهند ولی هر چه می گفتند او بیشتر انکار می کرد،می گفت:"شما نمی توانید درک کنید ،برای این که من تصمیمم عوض نشود شما این حرفهای امیدوار کننده را می زنید ،جرئت پذیرش واقعیت ها را ندارید...."

مار خوش خط و خال دنیا به کناری آرمیده بود ،او بهتر از همه می دانست چه برنامه ای در سر دارد.

روزها به سختی می گذشت،پدر و مادرش هم آرزو داشتند هر چه زودتر تاریخ سفر برسد و این مشکل حل شود.

ولی مشکل جور دیگری حل شد و با یک ایمیل ساده ایرلاین مربوطه در کمال بهت و شگفتی از پذیرش او امتناع کرد و تلاش های بعدی هم هیچ فایده ای نداشت .

و به همین سادگی تمامی فرصت ها از دست رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۱۹
محمد رضا

مدیریت به سبک ایرانی

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۵۲ ق.ظ

 

دیروز از مرکز بهداشت به من زنگ زدند و گفتند فردا حتما بین ساعت 9تا 10 صبح برای تزریق واکسن کرونابه مرکز بهداشت مراجعه کنید.من برای خانم نسبتا جاافتاده ای که صحبت می کردند توضیح دادم که مادرم بیماری  SCCداشته اند و از ایشان راهنمایی خواستم و ایشان گفتند مشکلی نیست و حتما مراجعه کنید.

راستش من که عمرم به حساس بودن آنهم از نوع زیادش معروف بوده ام ،توضیحات ایشان را کافی ندانستم و از باب اطمینان فردای آن روز دوباره از خانم دکتر رئیس مرکز بهداشت همین سوال را پرسیدم و ایشان به من گفتند  : "چرا برای واکسن مادرتان به بیمارستان امید مراجعه نکرده اید ،چون مادرتان بیماری خاص دارند و نباید در مراکز بهداشت واکسن بزنند و بناچار ما که از ساعت 7:30 صبح آنجا منتظر بودیم ،از آنجا رفتیم.

با این حال هد ف من از نوشتن این متن، مطالب بالا نبود و بیشترمتمرکز روی مدیریت خانم دکتر میان سالی است  که ریاست آن مرکز با ایشان بود.ایشان صبح با کمی تاخیر بعد از همه همکارانشان وارد مرکز شدند . نحوه ایستادن از نظر من قدری از صلابت مدیریت ایشان می کاست،خیلی بی خیال و با آرامش ابتدا به آقای تمیزکاری که در حال پخش کردن آب جمع شده در کف حیاط بهداری بود صحبت را شروع کردند و به ایشان تذکر دادندکه ما امروز تزریق واکسن داریم .از ایشان خواستند  آبی روی صندلی های فلزی کنار دیوار بریزد تا  گرد و خاک نشسته روی آنها پاک شود. بعد به اتاقشان رفتند و چند دقیقه بعد آمدند و باهمکاران راجع به اینکه امروز قرار است واکسن تزریق شود صحبت کردند .

کم کم جمعیت هم زیادتر می شد ،ایشان نگاهی به جمعیت انداختند و بعد با پیشنهاد یکی از همکاران ، به همان کارگر گفتند برو یک کاغذ بیاور و اسم نفرات را روی کاغذ بنویس .

بعد سایر همکاران پیشنهاد کردند بهتر است یک میز وسط حیاط مرکز بگذاریم و آن کاغذ را روی آن میز بچسبانیم و مراجعه کنندگان هم بدانند که از میز جلوتر نیایند.

همینطور کارها داشت بخوبی پیش می رفت ولی بنظر نمی رسید برنامه ای از قبل تدوین و تهیه شده باشد.

راستش برای من هم که تا حدودی در موقعیت های مدیریتی کار کرده ام ،مدیریت خانم دکتر زیاد ناآشنا نبود .حتی چه بسا اگر دوربینی بود و از خانم دکتر توضیحی در رابطه با واکسیناسیون در آن مرکز سوال می شد ، شاید به زیبایی همه چیز را مدیریت شده و برنامه ریزی شده توضیح می دادند.

گاهی شنیده ام که برنامه ریزی در کشور ما زیاد جواب نمی دهد ،چون به فرض که ما برنامه داشته باشیم هزاران اتفاق غیر منتظره ممکن است بیفتد که برنامه ما را به کلی مخدوش و بی اثر کند.فراموش کردن ارسال واکسن به آن مرکز ،کمبود واکسن و تغییر تصمیم زمان شروع تزریق واکسن در آن مرکز ،نیامدن کارگر خدماتی در آن روز بدلیل  پیش آمدن کاری برای ایشان و....مثال هایی از اتفاقات پیش بینی نشده است.

با این حال مدیریت در کشور ما بدون اینکه مخاطب خاصی مورد نظر باشد  ویا بدنبال تحلیل آن باشیم ،به همین شکل بوده و شاید ادامه هم داشته باشد و همین که در هر صورت کار انجام می شود باید سپاسگزار هم بود.

اگرچه در شرکت های خصوصی که اگر کار خوب و خدمات خوب ارائه ندهند ،آن ماه حقوق ندارند وضعیت به مراتب بهتر و حساب شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۵۲
محمد رضا