عاقبت باید رفت...
سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ب.ظ
سرانجام از این دنیای سخت رهایی یافتم.
"زیاد حساس بودن" صفت من بود در این دنیا ،آن را بسیار شنیدم از دوستان.
حال من همواره،
حال انسان امانت داری بود با باری سخت شکننده،
باید آن را به مقصد می رساندم ،از لابلای سنگلاخ ها ،دره ها و کوهسارها.
اعتبار تنها دغدغه من در کار ،
در خانه اما سلامتی،
رشد و پیشرفت،
روحیه ،افکار و احساس...
شاید همه بی جا بودند ،
آن نگرانی ها
اما چه باید کرد ؟ وجود داشتند.
سرانجام ،
دنیا را باید ترک کرد با همه امیدها و نگرانی ها.
نگاه های معصومانه عزیزانم،
آزارم می دهد،
در موقع رفتن ...
اما انگار چاره ای نیست.
عاقبت باید رفت...
۹۹/۱۱/۲۱