مشق زندگی

در این وبلاگ سعی دارم تجارب ،حالات وبرداشت های خود را از مفاهیم زندگی این دنیا به اشتراک بگذارم

مشق زندگی

در این وبلاگ سعی دارم تجارب ،حالات وبرداشت های خود را از مفاهیم زندگی این دنیا به اشتراک بگذارم

۱۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

دوران کودکی

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۰۷ ق.ظ

بچه ای بودم تنها ،با مادری که قالی می بافت وطینتی داشت بی نهایت پاک و زلال مانند آب ،

خانمان در باغ بود ،صبحها  صدای  مرغ وخروس زنگ ساعت ما بود برای بیداری

نوای دلنشین  قرآن حاج حیدر ،قوری های لعابی آبی و کرمی روی منقل زغالی ،پنیر بومی از شیر گاوهای حاج حیدر ،

باغ پر از درخت به،آلبالو و گیلاس

خاطرات کودکی من را زنده می کند...

بوی به پر کرده بود فضای حوضخانه را

ترس از تاریکی شیها ،صدای باد که لابلای درختان در حرکت بود

اتاقی کوچک ،اجاق گاز زرد لعابی و کپسول نارنجی در زیرش ،تازه مادر خریده بود آن را ،با دستمزد قالی بافیش ،یک کمد ،یک بوفه و چند رختخواب  وچند گلیم کارکرده ، تنها دارایی ما در آن اتاق درگوشه ای از عمارت در وسط باغ...

راستی چه زیبا بود کودکی ...

چه زیبا بود الاغ سواری من به ادای اسب سواری فیلمهای وسترن آن زمان وچه درد آور بود سقوط من از بالای چغندرهای بار شده روی الاغ وقتی که اشتباه کردم،  محاسبات ارتفاع سردر باغ را

تنها اختراع من در آن زمان ،بازکردن در باغ از دور با نخ قالی بافی ،گاهی خانه ای کوچک  می ساختم از گل و گاهی از کتابهای فارسی آن زمان رونویسی می کردم ...

وقتی برف می بارید چه زیبا بود پارو کردن برف از آن ارتفاع بالای عمارت و چه غیرتی مردانه داشت مادرم که می خواست سهیم باشد در کار آن باغ در ازای اقامت رایگان ما ...

 آن زمان کوچه ها ،خیابانها و خانه ها بزرگتر بودند در انگاره ی من ،شاید من کوچک دیده می شدم در نگاه دیگران و من امروز در حیرتم که چگونه نجات یافتم از حرمان آن زمان ... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۰۷
محمد رضا